English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
command signal U علامت فرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
Other Matches
command.com U COCO.ANDفایل
specified command U نیروی اختصاصی
under command U تحت کنترل
under command U زیرفرماندهی
at my command U به فرمان من
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
self command U خودفرمانی
second in command U معاون
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
self command U خودداری
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command U کف نفس
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U فرمان دستوردادن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U فرماندهی
command U فرمان
command U امرکردن
command U حکم کردن
command U فرمان دادن
command U سرکردگی فرماندهی
command U فرمایش
command U دستور
command U امر
command U حکم
command U امریه
command U یکان قرارگاه عمده
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
command processor U سیستم عامل فرمانی
channel command U فرمان کانال
command strength U استعداد یکان
command report U گزارش فرماندهی
command socialism U سوسیالیسم دستوری
chain of command U سلسله مراتب
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command unit U واحد فرمان
commodity command U فرماندهی اماد
external command U فرمان خارجی
external command U فرمان برونی
embeded command U فرمان تعبیه شده
dosmount command U فرمان پیاده کردن
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
continuity of command U مداومت فرماندهی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
comp command U COفرمان P
area command U فرماندهی منطقه
base command U فرماندهی پایگاه
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
filter command U فرمان FILTER
command processing U پردازش دستورالعمل
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command detonated U منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group U گروه فرماندهی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command heading U مسیرپیش بینی شده
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
command liaison U شبکه رابط یکان
command key U کلید فرمان
command language U زبان فرماندهی
command language U زبان فرمان
command language U زبان دستوری
command channels U ردههای فرماندهی
command mode U وضعیت دستوری
combined command U فرماندهی مرکب
combined command U یکان مرکب
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command and control U کنترل و فرماندهی
command of execution U ریاست اجرایی
command net U شبکه یکان
command automatism U فرمانبری مطلق
command axis U محور حرکت یکان
command mode U حالت فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
full command U کنترل کامل
command module U نقشهراهنما
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command U طرح فرماندهی
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
retraining command U قسمت ندامتگاه
retraining command U یکان بازاموزی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command U فرمان حاضرباش
preparatory command U فرمان خبر
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command U فرمان متصدی
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
support command U فرماندهی پشتیبانی
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command U فرماندهی متحد
type command U نوع یکان ناو گروه
type command U فرماندهی ناو گروه
transient command U فرمان ناپایدار
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
tactical command U یکان تاکتیکی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
logistical command U یکان لجستیکی
major command U یکان عمده
administrative command U یکان اداری
administrative command U فرماندهی اداری
logistical command U فرماندهی لجستیکی
internal command U فرمان درونی
air command U فرماندهی هوایی
joint command U یکان مشترک
joint command U فرماندهی مشترک
air command U فرماندهی نیروی هوایی
air command U یکان هوایی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
high command U سرفرماندهی
command economies U اقتصاد دستوری
command economy U اقتصاد دستوری
command post U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command posts U پست فرماندهی
full command U اداره کامل
command posts U پاسگاه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
hayes command set U مجموعه فرمانهای هیز
forward command post U پاسگاه مقدم
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
embedded formating command U فرمان قالب بندی مندرج
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
command select system U سیستم فرمان انتخابی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
forward command post U پست فرماندهی جلو
software command language U زبان فرمانی نرم افزاری
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
tactical command ship U ناو فرماندهی
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
command issuing office U دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
channel command word U کلمه فرمان محرا
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command driven software U نرم افزار فرمان گرا
command budget estimate U براوردبودجه
command budget estimate U براورد بودجه یکان
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post U پاسگاه رده جلو
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U رسته مخابرات
signal U مخابره کردن علامت دادن
signal U علایم مخابراتی مخابرات
signal U پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal U پیام
g y signal U پیام روشنایی جی ایگرگ
signal U سیگنال علامت دادن
signal U نشان
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal U ارسال پیام به کامپیوتر
q signal U پیام کیو
r y signal U پیام روشنایی ار ایگرگ
i signal U پیام ای
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U مخابره کردن
signal U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal U علامت نشانه
signal U کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal U علامت راهنمای خودرو
signal U اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal U اخطار
b y signal b y U پیام روشنایی ب- ایگرگ
signal U نشان راهنما
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
signal U علامت
signal U سیگنال
signal U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal U با اشاره رساندن
signal U با علامت ابلاغ کردن
signal U اشکار مشخص
signal U نشانه
signal U علامت دادن
signal U خبردادن
command and general staff college U دافوس
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
command active sonobuoy system U وسیله اکتشاف زیردریایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com